نوشته شده توسط : admin

– ۱- ۳- ۱- اهمیت نیاز به جذب دانش برای حوزه های خدماتی و دولتی:

جذب دانش دارای یک اهمیت فزاینده برای دولت جهت مواجه با مخاطراتی است که توسط اقتصاد دانش محور ایجاد می شود. این مخاطرات در جنبه های زیر مورد توجه قرار می گیرند. دانش به یک عامل حیاتی تعیین کننده برای رقابت پذیری در بخش دولتی تبدیل شده است. خدمات رسانی و    سیاست گذاری دو فعالیت اصلی دولت ها هستند. در یک اقتصاد دانش محور، دولت ها به شدت در هر دو زمینه با رقابت بین المللی و حتی ملی مواجه شده اند. برای مثال در سطح بین المللی، سازمان های غیردولتی و دولت ها با سازمان های خارجی که خدمات مشابه ارائه می دهند در حال رقابت هستند. موسسات تحقیقاتی برای جذب بهترین محققان و سرمایه گذاران در حال رقابت با یکدیگرند در حالی که دانشگاه ها نیز به دنبال به دست آوردن بهترین سرمایه گذاری ها، دانشجویان و استادان هستـند، در سطح ملی نیز رقابت افزایش یافته است. در بخش دولتی کالاها و سرمایه ها آنقدر که در بخش خصوصی دارای اهمیت هستند، مهم شمرده نمی شوند، بلکه این دانش است که به عنوان مهم ترین فاکتور رقابتی شناخته می شود. دانش مهم ترین فاکتور رقابت و منبع اصلی و مرکزی دولت است. کارکرد اثربخش دولت در گرو انتشار دقیق و موثر دانش است. شرکت های خصوصی به تولید کالا و خدماتی می پردازند که مستقیماً در رقابت با کالا و خدمات بخش دولتی است. آموزش، دانش، امنیت و علم از جمله       زمینه های رقابت بین این دو بخش است. برای مثال آموزش از راه دور و به ویژه آموزش از طریق اینترنت توسط شرکت های خصوصی، ارائه خدمات آموزشی توسط دولت را به شدت تحت تاثیر قرار داده است. وقتی مشتریان بتوانند نیازهای خود را به صورت کاملاً دلخواه و سفارشی توسط بخش خصوصی برطرف کنند، ناخودآگاه چنین انتظاری را از بخش دولتی نیز خواهند داشت. بازنشسته شدن کارمندان دولت و همچنین انتقال آن ها بین بخش های مختلف، چالش جدیدی برای ابقای دانش و حفظ حافظه سازمانی و متعاقب آن، آموزش کارکنان جدید ایجاد می کند. به مرور زمان کارمندان فعلی دولت تا چند سال آینده بازنشسته خواهند شد. این به عنوان یک مشکل اصلی پیش روی بسیاری از         دولت هاست. سازمان های دولتی نیازمند این هستند که با ابتکار عمل، دانش کارکنان ارشد را حفظ کنند زیرا در غیراین صورت ارائه خدمات به بخش عمومی دچار مشکل خواهد شد. بنابراین، کسب دانش از کارکنان ارشد و سپس انتقال آن به سایر کارکنان و همچنین روزآمد کردن آموخته ها طی زمان امری بسیار حیاتی است. افزایش روزافزون شهروندان دانش مدار، دولت را مجبور می کند تا در راس        دانش های ایجاد شده و به روز قرار گیرد. مدیریت دانش بیان می کند که مهم ترین منابع ارزشمند هر سازمان، دانش کارکنان آن است. این تاکید و تمرکز با توجه به شتاب روزافزون تغییرات در سازمان و در کل جامعه انجام می گیرد. مدیریت دانش بیان می کند که امروزه تقریباً تمامی امور مستلزم انجام کار دانش محور هستند و لذا تمامی کارکنان باید به نوعی به کارکنان دانش محور تبدیل شوند (واعظی، ۷۲:۱۳۸۳).

کار انجام شده توسط کارکنان به جای اینکه به نیروی بازوی آن ها وابسته باشد به دانش آن ها متکی است، این بدین معناست که خلق، تسهیم و استفاده از دانش یکی از مهم ترین فعالیت های هر فرد در هر سازمان است نیاز به چارچوب مدیریت دانش در بخش دولتی باعث شده است که بسیاری از محققان، مدل ها و چارچوب های مختلفی برای درک مفهوم و همچنین پیاده سازی مدیریت دانش ارائه دهند. اگرچه چارچوب های زیادی برای پیاده سازی مدیریت دانش در بخش خصوصی ارائه شده است، ولی بخش عمومی متفاوت بودن خود با بخش خصوصی را پذیرفته و از این جهت برخی مشخصه های ویژه نیز دارد. چارچوب مدیریت دانش برای بخش دولتی دو تفاوت عمده با چارچوب های ارائه شده برای بخش خصوصی دارد. اولاً بخش دولتی به ذینفعان تعلق دارد، در حالی که بخش خصوصی متعلق و وابسته به شرکا و سهامداران  است. رویکرد ذینفعان در بخش دولتی مستلزم وجود بخش های گوناگون و متعدد در فرایند است و از این رو، کار در مورد آن با مشکلات بیشتری مواجه است. در بخش دولتی این ذینفعان می توانند شهروندان، حکومت های محلی و ایالتی، شرکت های خصوصی، کاربران و… باشند و زمانی که دولت اقدام به سیاست گذاری و تصمیم گیری و برنامه ریزی و ارائه خدمات می کند، مجبور به در نظر گرفتن منافع و نظرات و علایق تمامی ذینفعان است (البرزی، ۲۵:۱۳۸۴).

 

۲- ۱- ۳- ۲- اهمیت نیاز به جذب دانش برای بخش خصوصی:

در بخش خصوصی، شرکت ها در برابر سهام داران خود پاسخگو هستند، اما تنها چیزی که در این بخش اهمیت دارد این است که سرمایه گذاری انجام گرفته پربازده باشد. دومین وجه تمایز چارچوب های مدیریت دانش در بخش های خصوصی و دولتی در رقابت پذیری آن هاست. بخش خصوصی بر پایه رقابت بنا شده و اصولاً رقابت پذیر است. در حالی که بخش دولتی مبتنی بر فاکتورهایی مانند ارائه خدمات، تهیه اطلاعات، شناسایی دانش، تسهیم و استفاده از آن است. با توجه به همین فاکتور حیاتی یعنی رقابت پذیری، اساس کار شرکت های خصوصی بر هوشیاری جهت کسب مزیت رقابتی در محیط متغیر است و در این راه سعی می کنند تا همواره خود را با ابزارهای مدیریتی نوین، تکنیک ها و      فلسفه های نوین منطبق سازند. اما در مقابل چنین روندی در بخش دولتی وجود ندارد و انگیزه چندانی برای ایجاد تغییر در نحوه ارائه خدمات وجود ندارد. هر چند انحصارات موجود در بخش دولتی تا حدی در مقابل جهانی شدن اطلاعات و افزایش تعداد کاربران و سرمایه با چالش مواجه شده است. با توجه به چنین امری بخش دولتی باید توجه بیشتری به شناسایی، تسهیم و بهره برداری از دانش کند. این دو دلیل عمده به شدت بر روی استراتژای پیاده سازی مدیریت دانش تاثیر می گذارند. لذا بر این نکته تاکید       می شود که نیاز به توسعه یک چارچوب عمومی برای بخش دولتی به کمک فهم و استفاده از تجارب مدیریت دانش احساس می شود. عناصر مهم در چارچوب مدیریت دانش در بخش دولتی، افراد، فرایندها و فناوری می باشند که سه عنصر اصلی هر محیط سازمانی هستند. مدیریت دانش به منظور ایجاد روحیه تسهیم و استفاده از دانش، روی افراد و فرهنگ سازمانی تاکید می کند. همچنین به منظور پیدا کردن، ایجاد، اکتساب و تسهیم دانش، بر روی فرایندها یا روش ها متمرکز می شود و به منظور ذخیره سازی دانش و قابل استفاده کردن آن به هنگام کار گروهی (بدون اینکه افراد در واقع و به صورت فیزیکی کنار هم باشند) برروی فناوری متمرکز می شود. افراد مهم ترین بخش هستند زیرا مدیریت دانش با تمایل افراد به تسهیم و استفاده از دانش وابستگی مستقیم دارد. افراد، فرایندها و فناوری، همواره می توانند به عنوان یک عامل محرک و یا یک مانع برای حرکت دانش محسوب شوند. لذا می باید همواره موانع را شناسایی و برطرف کرد و به گسترش و ازدیاد عوامل محرک پرداخت (مهدی زاده و اصفهانی، ۲۱:۱۳۹۰).

برای دانلود متن کامل اینجا کلیک کنید



لینک بالا اشتباه است

برای دانلود متن کامل اینجا کلیک کنید

       
:: بازدید از این مطلب : 536
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : شنبه 9 مرداد 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : admin
  1. چارچوب تئوریک پژوهش

گردشگری در دوران سنتی، رنگ و بوی افسانه ای داشت؛ به طوری که از خلال نوشته های بزرگان قدیمی چون کراچکوفسکی (تشنر، ۱۳۷۵: ۳۲)، این موضوع استدلال می شود.گردشگری به لحاظ دیدگاه های مختلف اقتصادی، سیاسی، زیست محیطی و اجتماعی- فرهنگی بررسی می شود. بسیاری از گردشگران در گذشته برای ارضای حس کنجکاوی خود به مکان هایی بسیار دور از خانه ی خویش سفر می کردند. این نوع از انگیزه ی سفر پس از گذشت سالها با درگیر شدن جامعه بشری با عصر مدرنیته شکل دیگری یافت. در واقع گردشگری نتیجه مدرنیته است. فراز از زندگی ماشینی، گذراندن فراغت، سفر، تجربه، تفریح، لذت بردن، آسایش طلبی، برتری جویی و سود جویی است (پاپلی یزدی، سقایی، ۱۳۸۲: ۲۴). از قبل وجود چنین دیدگاهی گردشگری انبوده[۱] شکل گرفته است که در دیدگاه اقتصادی جای می گیرد. پس از آثار مخرب زیست محیطی گردشگری در محیط زیست، دیدگاه زیست محیطی متفکران را به سمت توجه به این امر سوق داد که این صنعت بایستی با نگاهی به محیط زیست طراحی و عملی گردد.همچنین با افزایش روند گردشگری در سراسر جهان و بهبود روابط سیاسی و بین المللی بواسطه ی این فعالیت، اندیشمندان این حوزه در راستای بررسی سیاسی این صنعت پرداخته اند. اما این نگاه و گفتمان دوران مدرن است. در عصر پست مدرن، گردشگری انسانها تغییر یافته و بعد فرهنگی  نیز به آن اضافه می گردد. نمود این شکل از گردشگری در گردشگری فرهنگی یافت می شود. عصر پست مدرن همه چیز رنگ و بوی فرهنگی می یابد و در تمامی ابعاد بشر از جمله گردشگری این موضوع لحاظ می گردد. افزایش گردشگری فرهنگی در جهان در ده های اخیر گویای این مطلب است.

در گذر زمان و پیدایش دیدگاه ها و روندهای گردشگری همواره اندیشمندان نظرات متفاوتی نسبت به این پدیده داشته اند. لذا در کارکردهای تنوع فرهنگی هم، دیدگاه ها و مناقشات زیادی وجود دارد. در این راستا می توان این دیدگاه ها را به دو دسته کلی مثبت و منفی تقسیم بندی کرد. برخی دیدگاه ها، تنوع فرهنگی را از لحاظ کارکردی امری مثبت و توسعه ای و دسته ای دیگر این تنوع را موجب تخریب و مخاصمه می دانند. از این رو به بررسی هر دو دیدگاه در زیر می پردازیم:

 

  • دیدگاه منفی گرایانه (شک گرایان)

از ویژگی­های نظام سرمایه­داری این است که برای هرچیزی قیمتی تعیین کرده و آن را قابل خرید و فروش تلقی می­کند. در این نظام هر چیزی را می­توان به شکل یک کالا نگریست. ما همواره از تجارب جهانی آموخته­ایم که فرهنگ بومی، چه مناسک و هنر بومیان جزیره نیوجوئینا، مجسمه‌سازی اسکیموها(Carpenter 1972,1973)، رقص بالی‌ها، نبرد گاوهای وحشی، جشن‌های جادوگران، رقص کولی‌ها و یا بازارهای روستایی بر اثر اقدامات مبتنی برای جذب گردشگر تغییر می­کند و یا از بین می­رود. تبدیل کردن مناسک بومی برای جذب گردشگر موجب بی‌معنا شدن آنها در نزد بومیان می­شود؛ بومیانی که زمانی به آن مناسک باور داشتند، باور و فرایندی که فقط می‌توان آنرا از منظر انسان‌شناختی درک کرد (هاشمی مقدم، ۱۳۹۱: ۳). دیدگاههای آدورنو و هورکهایمر در باب «صنعت فرهنگ» در گفتمان های پست مدرنیستی نیز دائماً به شکل نوینی بازتولید می شود. راسل برمن[۲] و ریچارد ولین[۳] به بازآفرینی و ارائه مجدد دیدگاههای آدورنو و هورکهایمر در نفی «صنعت فرهنگ» پرداخته و از تمایز  بین «فرهنگ والا» و «فرهنگ نازل» دفاع می کنند که در آن هرگونه توان بالقوه رهایی بخشی به عرصه فرهنگ والا تعلق دارد.این نویسندگان از «فرهنگ مستقل» در مقابل «فرهنگ وابسته» دفاع می کنند که روند کالایی شدن و ایدولوژی آنرا فاسد و آلوده نموده است(کلنر، ۱۳۸۰ :۲۷۳). از طرفی دیگر فرنیوال بر اساس بررسی های خود در جنوب شرقی آسیا به این نتیجه رسیده است که این جوامع قبل از استعمار به لحاظ قومی و فرهنگی، ناهمگن بودند، اما تحت شرایط اقتصادی، اجتماعی و اداری تحمیل شده از سوی استعمار، این ناهمگن بودن به شکاف و منازعه تبدیل شد (چمن خواه، ۱۳۸۹: ۲۳). در بحث جهانی شدن نیز برخی نظریات با تأکید بر موضع انفعالی بیشتر فرهنگ ها و خرده فرهنگ های موجود در رویارویی و مواجهه قهری با فرهنگ سرمایه داری غالب و مؤید به امکانات و شرایط ویژه، استحاله و فرسایش تدریجی آنها را در فرایند جهانی شدن پیش بینی می کنند (شرف الدین، ۱۳۸۸: ۱۰). آنچه بیان شد، نظریاتی راجع به نگرش منفی نسبت به وجود تنوع فرهنگی در عرصه ها و روندهای مختلف جهانی است که هر یک به نوعی تنوع فرهنگی را عاملی بازدارنده می پندارند.

 

  • دیدگاه مثبت گرایانه

نظریه پردازان اجتماعی اکنون بر این امر تأکید دارند که «در بستر تنوع فرهنگی و جهانی شدن کنونی، مسائل حقوق فرهنگی شهروندان به همان اندازه حقوق سیاسی، مدنی و اجتماعی آنها اهمیت دارد» (Stevenson 2003: 7) . از اینرو، این نظریه پردازان استدلال می کنند که  شهروندان باید علاوه بر حقوق مدنی، سیاسی و اجتماعی از حقوق فرهنگی نیز برخوردار شوند (Turner 1993; Rosh 1992). از این دیدگاه، مفهوم شهروندی فرهنگی در وهله نخست ناظر به تأمین حقوق فرهنگی است.  از دیدگاه ترنر و بسیاری از محققان دیگر،  «اکنون شهروندی ناظر به تامین حقوق زنان، کودکان، اقلیت ها، اقوام و دیگر گروه های اجتماعی است» (Turner, 1993: 12)(فاضلی، ۱۳۹۰: ۷). این دیدگاهی است که پکولسکی از آن به معنای “حقوق فرهنگی” یاد می کند و  می نویسد حقوق فرهنگی: «به معنای توجه به حقوق گروه های اجتماعی مانند زنان، کودکان، معلولان، اقلیت ها، مهاجران و دیگر هویت های اجتماعی است.» پکولسکی استدلال می کند که «حقوق فرهنگی در اینجا به معنای پذیرش و به رسمیت شناخته شدن حقوق هویت ها و گروه های اجتماعی بدون وجود مانع در راه بازنمایی این هویت ها، به رسمیت شناخته شدن آنها بدون حاشیه ای شدن، پذیرش و ادغام آنها در جامعه بدون عادی سازی تحریف ها و تحقیرهایی که نسبت به آنها ممکن است صورت گیرد، می باشد. این دسته حقوق متفاوت و ورای از حقوق مربوط به داشتن نمایندگی سیاسی، رفاه و عدالت اجتماعی، بلکه بیشتر معطوف به حق داشتن و بازنما ساختن و اشاعه سبک زندگی و هویت فرهنگی شهروندان است(Pakuliski 1997: 80). برخی دیگر نظریه پردازان “احترام به تنوع فرهنگی” را حقوق فرهنگی می دانند. به اعتقاد رناتو روزالدو (۱۹۹۴) شهروندی فرهنگی در عین برخورداری از حقوق مشارکت و حقوق دموکراتیک دیگر برخوردار از ” حق متفاوت بودن”  است (فاضلی و قلیچ، ۱۳۸۹: ۷ ). از سوی دیگر هر جامعه اى جدا از فرهنگ عام و مورد قبول اکثریت و گروه های گوناگون اجتماعى، کمابیش برخوردار از خرده فرهنگ هایى متناسب با وضعیت گروهى خود است، از سوى دیگر، یکى از ابعاد پیوستگى یا انسجام نیز وحدت نمادین یا وحدت فرهنگى بین این خرده فرهنگ ها است (صالحی امیری، ۱۳۸۸: ۳۱۳). بنت حساسیت بین فرهنگی را نوعی فرایند توسعه ای تعریف می کند که فرد از طریق آن در خود ظرفیتهای گسترده ای را برای همسازی تفاوتهای فردی، توسعه می دهد (فولر، ۲۰۰۷: ۳۲۳). وجود فرهنگهای مختلف و ارتباط صحیح آنها با هم ضمن ممانعت از چالشها و کشمکش های اجتماعی موجب نظم و انسجام اجتماعی و توسعه فرهنگی می گردد (نوربخش، ۱۳۸۷: ۶۸). نظریه حساسیتهای بین فرهنگی از قوم مداری مطلق تا قوم گرایی نسبی به منظور تبیین جهت گیریهای افراد نسبت به یکدیگر به کارمی رود که توسط میلتون بنت ارائه شده است. براساس این نظریه توسعه ارتباطات افراد منجر به کاهش حساسیتهای بین فرهنگی می شود. “حساسیت بین فرهنگی متغیر مهمی در موقعیتهای مختلفی است که برای تعامل با افراد سایر گروه ها به کار می رود. این تعامل می تواند به صورت اقدام در یک مأموریت بین المللی یا به شکل توریسم باشد” (گرین هلتز، ۲۰۰۰: ۴۱۲). دفتر جهانی گردشگری سازمان ملل متحد، به مناسبت روز جهانی گردشگری، به نقش گردشگری و جهانگردی در پیوند فرهنگ ها توجه ویژه داشته و شعار سال ۲۰۱۱ را ” پیوند فرهنگ ها” انتخاب کرده است. این شعار در واقع نقطه بنیادی توسعه جهانگردی بین المللی محسوب می شود، به این معنی که ارتباط متقابل بین اقوام و فرهنگ های مختلف از طریق جهانگردی، موجب تعامل بین فرهنگ ها و توسعه انسانی و در نتیجه ایجاد صلح جهانی می شود. این موضوع بوجود آمدن فرصتی برای معرفی ابعاد مختلف گردشگری را ایجاد می کند ( ضرغام،  ۱۳۹۰: ۳).  براساس آنچه بیان شد، تلاش شده است که تنوع فرهنگی را به عنوان فرصتی خاص برای توسعه گردشگری که همگام با نظریه شهروندی فرهنگی و توسعه ارتباطات میان فرهنگی است، مورد بررسی قرار دهیم و صحت دیدگاه دوم را در این زمینه مورد پژوهش قرار دهیم.

[۱] Mass Tourism

[۲] Rossel Berman

[۳] Richard Wollin

برای دانلود متن کامل اینجا کلیک کنید



لینک بالا اشتباه است

برای دانلود متن کامل اینجا کلیک کنید

       
:: بازدید از این مطلب : 478
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : شنبه 9 مرداد 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : admin

-۳ مدل مفهومی

همانگونه که بیان شد، در عصر حاضر شهروندی یک ضرورت اجتماعی است که به صورت سازه اجتماعی ناشی از بسترهای اجتماعی و فرهنگی جامعه، همراه با تنوع فرهنگ ها، معانی مختلفی را در جامعه شکل می دهد ( عاملی، ۱۳۸۰: ۱۶۸). در نظریات اندیشمندان اجتماعی به این امر تاکید شده است که در بستر یک تنوع فرهنگی و جهانی شدن کنونی، حقوق فرهنگی شهروندان همانند حقوق اقتصادی، سیاسی، مدنی و اجتماعی اهمیت زیادی دارد و در این راستا همه ی اقشار یک جامعه حق بازنمایی هویت و اشاعه ی سبک زندگی و هویت فرهنگی خود را دارند. در بنیان های نظری حقوق شهروندی، در طول تاریخ برخی از اندیشمندان کمتر به بعد شهروندی فرهنگی توجه نموده اند. در اندیشه ی برایان ترنر حقوق شهروندی فرهنگی بیشتر به چشم می خورد. وی معتقد است که اندیشمندانی همچون مارشال توجه چندانی به تفاوت های نژادی- قومیتی، زبانی و مذهبی نکرده اند ( همان: ۱۷۴). ترنر در حوزه ی فرهنگ شهروندی  به یک نوع هویت فرهنگی خاص افراد و گروه ها که به نوعی همان سبک زندگی است، تاکید بسیار کرده است. در واقع حقوق فرهنگی بر مبنای حق متفاوت بودن استوار  می گردد و شامل مجموعه ی: ۱- حق دستیابی کامل به زبان و فرهنگ اکثریت ۲-حق حفظ زبان ها و فرهنگ های اقلیت ۳- حق داشتن سنت ها و شیوه زندگی متفاوت ۴- برابری آموزشی ۵- حق داشتن ارتباطات بین المللی (کاستلز، دیویدسون، ۱۳۸۲: ۲۶۳).

از این رو  با توجه به نظریه ی شهروندی فرهنگی می توان این گونه استنباط کرد که تنوع زبانی، قومیتی، مذهبی و مهاجرت از ابعاد تمایزات تنوع فرهنگی به شمار می روند. در کنار آن ها نیز سیاست گذاری فرهنگی که جزیی جدا نشدنی از الزام وجود تنوع فرهنگی است نیز باید وجود داشته باشد تا فرهنگ اقلیت ها اجازه ی وجود داشته باشند. لذا مولفه های یاد شده با رویکرد تبیین نظریه ی شهروندی فرهنگی می تواند بیانگر سهم تنوع فرهنگی در عرصه های جهانی را فراهم نماید.

باید یادآور شد که از آنجایی که تنوع فرهنگی موضوع اصلی ماست، برای فهم آن نخست باید به تعریف فرهنگ پرداخت؛ چراکه با تعریف فرهنگ مشخص می شود که تفاوت چه مضامینی موجب تنوع فرهنگی می شود (Kylmika, 2002: 120). بر اساس دیدگاه ادوارد تایلر ، فرهنگ «مجموعه ای از دانش ها، باورها، هنرها، قوانین، اخلاقیات، عادات و هر چه که فرد به عنوان عضوی از جامعه خویش فرامی گیرد » است و در این راستا فرهنگ را شامل عناصر گوناگونی نظیر «هنر و معماری، آداب و رسوم، سرگرمی، زبان، سیاست، مذهب و سنت به عنوان مجموعه ای از یک جامعه» می داند.

همان طور که ملاحظه می شود، این گونه تفاوت هاست که موجبات تنوع فرهنگی را پدید می آورند. در واقع اگر گفته شود که تنوع فرهنگی به تفاوت های گروهی در دستاوردهای مادی و غیرمادی دلالت دارد”، سخن گزافی نیست (صالحی، ۱۳۸۸: ۱۵۲).  بر اساس تعریف فرهنگ، در نظر داریم تا مولفه های عینی فرهنگ را بررسی کنیم و مولفه هایی از تنوع فرهنگی معرفی نماییم تا درقالب نظریه شهروندی فرهنگی در راستای توسعه گردشگری نمود بیشتری را دارد.

ارکان شهروندی فرهنگی                       ارکان مادی تنوع فرهنگی

 

توسعه گردشگری
تنوع زبانی
تنوع قومی و نژادی
مهاجرت بین المللی
سیاست چند فرهنگ گرایی
آداب و رسوم
کالاهای مادی
پوشش
غذا
تنوع مذهبی

 

شکل شماره ۱- ۶-۳: ارکان تنوع فرهنگی با تاکید بر نظریه ی شهروندی فرهنگی و مفهوم فرهنگ

 

  1. متغیرهای پژوهش

 

۷-۱ تعریف متغیرهای مستقل و متغیر

متغیر مستقل: متغیر مستقل این پژوهش تنوع فرهنگی است که با شاخص های مختلفی سنجیده می شوند و ارتباط و سطح معنا داری هر یک از این شاخص ها با متغیر وابسته سنجیده می شوند، که عبارتند از: نوع نژاد و قومیت، مذهب، میزان  مهاجرت بین المللی ، زبان و سیاست های فرهنگی (چند فرهنگ گرایی).

متغیر وابسته: توسعه گردشگری متغیر وابسته پژوهش است که ارتباط هر یک از متغیرهای مستقل با آن سنجیده می شود، میزان ورود گردشگران، جذب سرمایه، توسعه مکان های فرهنگی، تعدد رویدادهای فرهنگی، افزایش سیاست های توسعه گردشگری از معیارهای توسعه گردشگری هستند.

 

۷-۲ تعربف مفهومی و عملیاتی متغیرها

۷-۲-۱ توسعه گردشگری

تعریف مفهومی: وقتی تصمیمی برای توسعه گردشگری گرفته می شود، اشکال متفاوت زیادی از آن وجود دارد که مطابق با مکان، علایق گردشگران و منابع گردشگری قابل استفاده، متغیرند، تنوع و تفاوت رویکردها نسبت به گردشگری ریشه در تصویر جوامع گوناگون از مفهوم گردشگری دارد. فرآیند برنامه ها و طرحهای توسعه گردشگری مبین استراتژیها، رویکردها، سیاستها و خط مشی های کشورهای گوناگون نسبت به مقوله گردشگری است (قدمی و دیگران، ۱۳۸۹: ۱۱۴). لذا در این پژوهش توسعه گردشگری، غالباً منوط به توسعه جاذبه های متنوع طبیعی، فرهنگی، و تاریخی تعریف می شود (تقوایی و همکاران، ۱۳۸۸: ۴۶).

تعریف عملیاتی: میزان ورود گردشگر(رضوانی، ۱۳۸۹: ۱۰)، توسعه مکان های فرهنگی، تعدد رویدادهای فرهنگی، افزایش سیاست های توسعه گردشگری.

۷-۲-۲ زبان

تعریف مفهومی: هیچ کس انکار نمی کند که داشتن زبان یکی از مشخص ترین ویژگی های فرهنگی انسان است که در همه ی فرهنگ ها یافت می شود (گیدنز، ۱۳۸۰: ۶۴). زبان دستگاه منسجمی از نشانه‌های صوتی یا نوشتاری است که طبق قواعد مشخصی با یکدیگر ترکیب می شوند و برای نمایش و انتقال معانی و اندیشه ها توسط انسانهای متعلق به یک گروه اجتماعی یا فرهنگی خاص به کار برده می‌شود.

تعریف عملیاتی: رسانه های چند زبانه در کشور، وجود زبان دوم و یا سوم در سیستم آموزش و اداری، زبان رسمی.

۷-۲-۳ مذهب

تعریف مفهومی: اعتقاد به وجود متعالی که به ما فرمان می دهد در این دنیا به گونه ای اخلاقی رفتار کنیم (همان، ۴۹۶).

تعریف عملیاتی مذهب: مکان های مذهبی، مناسک مذهبی، برنامه های مذهبی، اختلافات و درگیری های مذهبی.

۷-۲-۴ مهاجرت

تعریف مفهومی: مهاجرت به تحرک جمعیت از یک محل جغرافیایی به محل دیگر اطلاق می شود (کوئن، ۱۳۸۵: ۲۸۴).

تعریف عملیاتی مهاجرت: نرخ ورود مهاجران، قوانین مهاجرت، نوع مهاجرت.

برای دانلود متن کامل اینجا کلیک کنید



لینک بالا اشتباه است

برای دانلود متن کامل اینجا کلیک کنید

       
:: بازدید از این مطلب : 412
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : شنبه 9 مرداد 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : admin
  1. مقدمه

در این فصل به شرح مفاهیم و تعاریفی می پردازیم که در حین تحقیق با آن روبه رو هستیم. ارتباط گردشگری با فرهنگ نشان دهنده ی انگیزه های اساسی مردمی است که ما آن ها را گردشگری می خوانیم. دلایل سفر مردم و انتخاب مقصد در واقع در اکثر موارد دلایل فرهنگی غیر مادی است که فراتر از منطق عرضه و تقاضا هستند)  Keller, 1996: 20 (. از این جهت تعریف کلیدی باید انجام شود. همانگونه که قبلا بیان شده است فرهنگ دارای معانی گسترده ای است، از این جهت تعریف مفهوم فرهنگی که در این پژوهش از آن استفاده می شود، الزامی است. تنوع فرهنگی در مدل های مختلف دارای ارکان متفاوتی است. در این فصل ارکان تنوع فرهنگی که بیشترین وابستگی را به گردشگری دارند،  معرفی می شود. بیان دقیق این ارکان ما را به بررسی دقیق و همه جانبه سوق می دهد و باعث می شود تا با نگاهی به ادبیات که پژوهشگران و محققان بیشماری درباره ی آنها مطالعه کرده اند به آنچه نیاز این تحقیق است برسیم. بسیاری از مفاهیم علمی از گذشته تا به امروز تغییر کرده و یا ثابت باقی مانده اند. با مطالعه ی این اسناد و مدارک به تعاریف و تحلیل هایی می رسیم که با موضوع پژوهش ما بیشترین قرابت را داشته باشد. از این رو به مفاهیمی همچون زبان، مذهب، قومیت یا نژاد، سیاست های چندفرهنگی و مهاجرت می پردازیم. از طرفی دیگر شاخص قومیت خود به تنهایی دارای عناصری است که بر طبق مطالعات انجام شده تنوع فرهنگی را به نمایش می گذارد. آداب و رسوم، نوع پوشش اقوام، غذا و کالاهای مادی که به نوعی صنایع دستی این قومیت ها را تشکیل می دهد نیز تعریف می شود. به طور کل آنچه در مدل مفهومی گویای موضوع تحقیق است، مشخص می شود و در مورد هر یک جداگانه بحث خواهد شد. در کنار این عناوین چند نوع گردشگری معرفی می شود که با موضوع فرهنگ در ارتباط هستند.گردشگری فرهنگی، گردشگری مذهبی، گردشگری قومی، گردشگری غذایی و گردشگری اجتماعی از تقسیم بندی های گردشگری به لحاظ موضوع هستند که بسیار در توسعه ی گردشگری موثر بوده و درک آنها بایستی به درستی صورت گیرد.

ضرورت پیشینه یابی و پیشینه کاوی علمی و عملی موضوع از مسایل مهم این فصل است. انتهای این فصل در برگیرنده ی اطلاعات مهم و مربوطی است که خواننده را با نوشته ها و پژوهش های دانشگاهی و سازمانی دیگران در زمینه ی مساله پژوهش آشنا می کند. اساس یک پژوهش علمی بر آگاهی های مهم در حوزه موضوع استوار است (خاکی، ۱۳۹۰: ۲۱۵). با توجه به این بخش از فصل سابقه ی نظری و کاربردی موضوع پژوهش شناسایی و طبقه بندی شده است. این طبقه بندی تحت عناوین کتاب و مقاله در بخش داخلی و خارجی انجام می شود. البته لازم به ذکر است که این مطالب خلاصه ای از پژوهش های دیگران است که براساس موضوع، سال انتشار ، روش تحقیق و نتیجه گیری شکل گرفته است. نباید فراموش کرد که ادبیات راجع به موضوع این تحقیق به صورت اخص در ایران صورت نگرفته است، لذا آنچه در این باب قرار می گیرد، مطالعاتی است که از لحاظ محتوایی با موضوع ما نزدیکی دارد.

 

  1. ادبیات

ادبیات موضوع شامل تعاریف کلیدی و مهم این تحقیق است که با نگاهی عمیق سعی بر موشکافی لایه های مختلف مفاهیم تحقیق دارد. تعاریف این مفاهیم از نظرگاه محققان متفاوت باعث بوجود آمدن دیدی وسیع درباره ی موضوع شده و خطای کمتری را متوجه می سازد. از این رو در این بخش به بررسی مفاهیمی چون فرهنگ، تنوع فرهنگی، ارکان تنوع فرهنگی، گردشگری، انواع گردشگری و توسعه گردشگری می پردازیم.

برای دانلود متن کامل اینجا کلیک کنید



لینک بالا اشتباه است

برای دانلود متن کامل اینجا کلیک کنید

       
:: بازدید از این مطلب : 436
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : شنبه 9 مرداد 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : admin

۱ فرهنگ

از آنجایی که سوال اصلی این پژوهش در حوزه ی فرهنگ است، تعریف فرهنگ ضروری است تا بتوان عناصری که باعث تنوع فرهنگی می شود را یافت (Kylmica, 2002: 120). فرهنگ را به آسانی نمی توان تعریف کرد، دست کم بدان علت که در بسترهای گوناگون معانی تفاوت دارد. با این حال می توان گفت که مفهومی که در این باره استفاده می شود، همان مفهومی است که در مردم شناسی فرهنگی یافت می شود. در چنین مفهومی، همه ی انسان ها در آن معنا را می یابند. از این رو برای اندیشمندان گردشگری نیز دارای همین مفهوم است. همه ی انسان ها در جهانی می زیند که به دست خودشان آفریده شده است. فرهنگ، جهان روزمره پیچیده ای است که ما همگی با آن روبروییم و از رهگذر آن به جنبش در می آییم ( ادگار و سجویک، ۱۳۸۸: ۳۶۵).

واژه ی  فرهنگ[۱] که از زبان کلاسیک لاتین ریشه می گیرد، نخست در آلمان به کار برده شده، اما نه به معنای امروزی بلکه به معنی کشت و کار و بهسازی. در واقع یکی از عوامل اساسی که باعث پیدایش مفهوم تازه ای برای فرهنگ شد، پدید آمدن مفهوم پیشرفت در تاریخ بود. در دوره رنسانس بر خلاف دوره های پیش این احساس در افراد به وجود آمد که انسان ناخواسته به چیزهای بزرگ و تازهایی دست یافته و پیشرفت زیادی کرده و علت آن هم خرد ورزی و همه گیر شدن روشن اندیشی بود (آشوری، ۱۳۸۰:  ۳۵- ۳۷).

هر گروه از انسان ها که زمان قابل توجهی را با هم سپری کرده باشند، به افراد اجتماعی تبدیل می شوند و شیوه های اجتماعی شده ی رفتار و عملکرد آنها به فرهنگ شان شکل می دهد. وابستگی های فرد به محیط اطرافش، گروه، شیوه زیستن و نگرش اش به جهان، همه و همه  عواملی هستند که موجب می شوند فرهنگ آن شخص به شیوه خاصی شکل یابد.  ارزش ها، هنجارها و پیش فرض هایی که در زیربنای هر فرهنگی درباره زندگی وجود دارند در پیوند با شرایط محیطی، در تعیین فرهنگ، نقش مهمی دارند و علاوه بر آن، بر ا لگوهای ارتباطی و رفتاری که در بین اعضای محیط وجود دارد تأثیر می گذارند (صالحی، ۱۳۸۸: ۱۶). بنابراین فرهنگ در واقع همه چیز و همه بخش های زندگی که توسط انسانها بوجود آمده است را در برمی گیرد. مارتین به عنوان یک جامعه شناس فرهنگی ، فرهنگ را شامل تمامی محتواهای فکری و ارزشی که زندگی انسانی را از زندگی حیوانی متمایز و برجسته می سازد، می داند و این خانواده[۲] ، اقتصاد[۳] ، تکنیک[۴] ، دولت[۵]، سیستم دفاعی …….. را نیز در بر می گیرد ( مارتین، ۱۹۷۶)[۶] و (  ریجوی، ۱۹۸۳)[۷]به عنوان متخصص گروه های های اجتماعی ، فرهنگ را به عنوان یک مجموعه و ذخیره از اطلاعات تعریف می کند ، اطلاعاتی که گروه سازماندهی نموده است و در قالب الگوهای مشخص از قوانین، اعتقادات، ارزش ها، سمبل ها مورد استفاده قرار می گیرد تا به زندگی گروهی معنی و مفهوم ببخشد. فرهنگ بنابراین یک سیستم از ایده هاست. فرهنگ، هنجارهای یک گروه را در بر می گیرد اما به آن محدود نمی شود  ( پورقاز و رقیبی، ۱۳۸۹: ۲).

اگر چه از فرهنگ به عنوان سبک زندگی انسانی یاد می شود، ولی این سبک کلی که از تعاملات انسانی شکل می گیرد و از ارزشها و هنجارهای گوناگون که جوهره ی فرهنگ است، ناشی می شود .(Shahtalebi & et al, 2010: 58) فرهنگ از طرف بشریت، فرد و افراد جامعه خلق می شود. وسعت قلمرو فرهنگ به وسعت تمام حیات انسان است و تمام میراث بشر و اندیشه های او را از آغاز تا به امروز در بر می گیرد (کروبی، ۱۳۸۸: ۵۴). از این رو صد تعریف از فرهنگ تحت شرایط مختلف توسعه یافته است که دانشمندان مختلف روی آن ها کار کرده اند. این محققان همگی دیدگاه های مختلفی در مورد مفهوم و معنای فرهنگ دارند (Reisinger, 2009: 8). هنگام صحبت کردن در مورد فرهنگ، دیدگاه های مختلفی وجود دارد، به طور کلی فرهنگ به مردم کمک می کند تا هویت خود را تقویت کنند (Harris et al, 1991: 206). تا دهه ۱۹۵۰نویسندگان توانستند بیش از ۱۵۰ تعریف مختلف را برای فرهنگ از کتابهای دانشگاهی جمع آوری کنند و فرهنگ را در قالب مجموعه ای از باورها یا ارزشها دانسته که به روشهای زندگی معنی می دهد (کرنگ، ۱۳۸۳). البته مشهورترین تعاریف متعلق به جامعه شناسانی همچون گیدنز[۸] و تایلور[۹] می باشد. گیدنز فرهنگ را این گونه توصیف می کند: ” فرهنگ عبارت از ارزش هایی است که یک گروه معین دارند، هنجارهایی که از آن پیروی می کنند و کالاهای مادی که تولید می کنند. فرهنگ به مجموعه شیوه زندگی اعضای یک جامعه اطلاق می شود، چگونگی لباس پوشیدن، رسم ازدواج و زندگی خانوادگی، الگوهای کاری، مراسم مذهبی و سرگرمی های اوقات فراغت همه را دربر می گیرد” (گیدنز، ۱۳۸۳: ۵۶). ادوارد تایلور هم فرهنگ را کلیت درهم تافته ای می داند که باورها، هنر، اخلاقیات، قانون، آداب و رسوم و هرگونه توانایی انسان را دربرمی گیرد و از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود (Nevers, 1993: 31). همچنین واتسون جامعه شناس غرب در تعریف فرهنگ می‌گوید: فرهنگ عبارت است ازمجموعه‌ای کلی که دانش، اعتقاد، هنر، قانون، اخلاق، رسوم و هر گونه قابیلیت ها و عادات دیگری را در بر می‌گیرد که انسان به عنوان عضو از جامعه آنها را فرا چنگ خود می آورد ( سایمون و واتسون، ۱۳۸۹: ۵).

در مجموع می توان گفت که آن چه از فرهنگ برداشت می شود، مجموعه ای از آداب و رسوم، عقاید و ارزش هاست که در افراد متفاوت است. امروزه سیاست های کلان اغلب کشورها، به دنبال یک فرهنگ تعریف شده و یکسان است که گاها موجب تضاد و شورش هایی هم می شود. بطور کل مفهوم فرهنگ در دو دسته ی کلی مادی و غیرمادی می گنجد که همگی اکتسابی است و از طریق یادگرفتن به انسان ها منتقل می شود.

همانگونه که بیان شد، دیدگاههای مختلف، تعاریف گوناگون از فرهنگ مطرح کرده اند. یکی از تعاریفی که از طرف یونسکو درج شده، این است ” فرهنگ به مجموعه ی پیچیده ای از خصوصیات رفتاری، فکری، مادی و غیرمادی اطلاق می شود که شاخص یک جامعه یا گروه اجتماعی است  و این نه فقط هنرهای و آثار ادبی، بلکه اشکال زندگی، نوع ساخت و ساز، حقوق و قوانین، نظام های ارزشی اعتقادات را در بر می گیرد (پناهی، ۱۳۷۵).

کنار تمام آنچه بیان شد تعریفی که گیدنز و تایلور ارائه کرده اند به موضوع این پژوهش نزدیکتر است و به نوعی تمامی ارکان تنوع فرهنگی مدل مفهومی را دربرمی گیرد.

آقای علی اصغر رضوانی در کتاب جغرافیا و توریسم ارتباط فرهنگ و گردشگری را اینگونه بیان می کند: ” منظور از فرهنگ پدیده ای معنوی، هنری و علمی است که شناخت آنها در پیشرفت اقوام و اجتماعات مختلف اثر بسزایی داشته و در عین حال وسیله ای  بسیار موثری است که توجه گردشگران علاقمند به مشاهده ی  این آثار و فرهنگ قومی را  به خود جلب کرده است. جالب است که بدانیم تنها از راه آشنا کردن فرهنگ با یکدیگر است که دشمنی ها به دوستی تبدیل می شوند، این هنر بزرگ از گردشگری یعنی مسافرت به دست می آید (رضوانی، ۱۳۸۸: ۵۱ ). همچنین در شرایط فعلی ، آنچه ما در جهان به آن مشکلات و منازعات فرهنگی می گوییم، ناشی از ناتوانی انسان ها برای تغییر دادن افکار و پیش زمینه های فکری شخصی شان است؛ زیرا رشد مهارت های چند فرهنگ گرایی در انسان، بدون فهم تفاوت های فرهنگی امکان نمی یابد (Teerikangas & Hawk, 2002: 2-4).

[۱] Culture

[۲] Familiy

[۳] Economey

[۴] Techniqe

[۵] Goverment

[۶] Martin

[۷] Ridgeway

۱Gidenz

۲Taylor

برای دانلود متن کامل اینجا کلیک کنید



لینک بالا اشتباه است

برای دانلود متن کامل اینجا کلیک کنید

       
:: بازدید از این مطلب : 466
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : شنبه 9 مرداد 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : admin

شهروندی فرهنگی

نظریه پردازان اجتماعی اکنون بر این امر تأکید دارند که «در بستر تنوع فرهنگی و جهانی شدن کنونی، مسائل حقوق فرهنگی شهروندان به همان اندازه حقوق سیاسی، مدنی و اجتماعی آنها اهمیت دارد» (Stevenson 2003: 7) . از اینرو، این نظریه پردازان استدلال می کنند که شهروندان باید علاوه بر حقوق مدنی، سیاسی و اجتماعی از حقوق فرهنگی نیز برخوردار شوند (Tuner 1993; Rosh 1992). از این دیدگاه، مفهوم شهروندی فرهنگی در وهله نخست ناظر به تأمین حقوق فرهنگی است. از دیدگاه ترنر و بسیاری از محققان دیگر، «اکنون شهروندی ناظر به تامین حقوق زنان، کودکان، اقلیت ها، اقوام و دیگر گروه های اجتماعی است» (Turner12:1993). این دیدگاهی است پکولسکی از آن به معنای “حقوق فرهنگی” یاد می کند و می نویسد حقوق فرهنگی: «به معنای توجه به حقوق گروه های اجتماعی مانند زنان، کودکان، معلولان، اقلیت ها، مهاجران و دیگر هویت های اجتماعی است.» پکولسکی استدلال می کند که «حقوق فرهنگی در اینجا به معنای پذیرش و به رسمیت شناخته شدن حقوق هویت ها و گروه های اجتماعی بدون وجود مانع در راه بازنمایی این هویت ها، برسمیت شناخته شدن آنها بدون حاشیه ای شدن، پذیرش و ادغام آنها در جامعه بدون عادی سازی تحریف ها و تحقیرهایی که نسبت به آنها ممکن است صورت گیرد، می باشد. این دسته حقوق متفاوت و ورای از حقوق مربوط به داشتن نمایندگی سیاسی، رفاه و عدالت اجتماعی، بلکه بیشتر معطوف به حق داشتن و بازنما ساختن و اشاعه سبک زندگی و هویت فرهنگی شهروندان است(Pakuliski 1997: 80). برخی دیگر نظریه پردازان “احترام به تنوع فرهنگی” را حقوق فرهنگی می دانند (Kellner 1995 McGuigan 1996) . به اعتقاد رناتو روزالدو (۱۹۹۴) شهروندی فرهنگی در عین برخورداری از حقوق مشارکت و حقوق دموکراتیک دیگر برخوردار از “حق متفاوت بودن” است.

معنای دیگر شهروندی فرهنگی، توجه به عامه مردم و در نظر گرفتن معنایی همه شمول از فرهنگ نه محدود کردن آن تنها به فرهنگ نخبگان است. این توجه به معنای عمومی و عامه فرهنگ ناشی رویکرد دموکراتیک غالب در سنت شهروندی است. همانطور که گروسبرگ می گوید: مفهوم شهروندی وابسته به سنت سیاسی است که درصدد درگیر کردن و بسط مشارکت افراد در شکل دادن قوانین و تصمیمات جامعه است. تنها در دوره های مدرن است که این مفهوم شهروندی از مردم تحصیلکرده و نخبه به تمام اعضای یک ملت و عامه مردم گسترش یافته است. « هیچگونه تلاش سیاسی دموکراتیک نمی تواند بدون در نظر گرفتن قدرت عامه به نحو موثری سازماندهی شود(Grossberg 1992: 64) . توجه به مفهوم فرهنگ به مثابه شیوه زیست نه صرفا هنرهای والا و فرهنگ متعالی، به معنای پذیرش معنایی دموکراتیک برای فرهنگ است و عامه مردم نیز در این نگاه صاحب فرهنگ هستند.

بعد دیگر شهروندی فرهنگی، حق گفتگو یا حق ارتباط است. کوهن و آراتو استدلال می کنند که شهروندی فرهنگی مبتنی بر تحلیل شهروندی و حقوق او بر مبنای زندگی یک “جامعه ی ارتباطات بنیان” است. به اعتقاد آنها حقوق مربوط به ارتباط و گفتگو از اولویت های ضروری حقوق شهروندی در برابر سایر حقوق اجتماعی و اقتصادی اوست. به اعتقاد آنها در یک جامعه ی مدنی امروزی عمل روزانه ی ارتباط دموکراتیک باید نهادینه شود (Cohen and Arato 1992).مشارکت در فرهنگ عمومی جامعه و داشتن فرصت برای تغییر آن یکی دیگر از ابعاد مهم حقوق فرهنگی شهروندان است (Bloomfield and Bianchini 2001: 108).

یونسکو نیز مفهوم حقوق فرهنگی را به معنای «حق انسان برای دسترسی به فرهنگ در تمام ابعاد آن» می داند. یعنی همه انسان ها حق دارند «از فراورده های فرهنگی استفاده کنند و در امر تولید فرهنگی مشارکت نمایند…رواج و پذیرفتن این مفهوم به عناون یک اصل، دخالت دولتها را تأمین حقوق شهروندان برای دسترسی به فرهنگ را توجیه می کند (اجلالی ۱۳۷۹: ۲۹).

۲-۳ تنوع فرهنگی[۱]

تنوع فرهنگی در جامعه باید به قدمت خود بشر باشد. از قبایل ماقبل تاریخ، فتح سرزمین های جدید، جریان زیاد پناهندگان و مهاجران قرن بیستم، سوال ها و چالش هایی بوجود می آورد که گروه های فرهنگی و قومی بیشتر، کمتر و یا یکسان با هم ارتباط برقرار می کنند  (Larsen & et, 2004: 8). بحث پلورالیسم یا کثرت گرایی فرهنگی با جنبش سیاه پوستان در سال ۱۹۶۰ در امریکا شروع شد و با مواجه شدن انگلیسی ها با انبوه مهاجران و فرهنگ های  مختلف به این کشور، مشکلات قومی در سطوح مختلف از جمله در مدارس و نظام های آموزشی حساسیت بیشتری یافت ( واتسن، ۱۳۸۱: ۱۵). پیشینه ی تاریخی نظریه ی کثرت گرایی به مقالاتی که جیمز مدیسون که در باب دفاع از قانون اساسی امریکا می نوشت بازمی گردد. در آن مقالات که بعدها با عنوان فدرالیست شهرت یافت، مدیسون تاکید می کرد که جامعه مرکب از بسیاری طبقات و گروه های اجتماعی است. بنابراین نظام سیاسی باید به گونه ای باشد که در آن امکان رقابت گروه ها و اقلیت های متعدد وجود داشته باشد و بدین طریق کثرت منافع و گروه ها از تشکیل اکثریتی متحد بر علیه اقلیت ها جلوگیری خواهد نمود ( بشیریه، ۱۳۸۰: ۶۵).

عرصه های تکثر گرایی شامل هستی شناسی، معرفت شناسی، دین، اجتماعی- سیاسی و فرهنگ است. از این میان تکثر و یا تنوع فرهنگی موضوع بحث ما می باشد. طبق نظریه تنوع فرهنگی، رفتارهای هر قوم راهکارها و راهبردهایی هستند که بسته به شرایط متعدد و گوناگونی نظیر نژاد، زیست محیط و غیره شکل گرفته است، بنابراین باید به آن احترام گذاشت.

گاهی پلورالیسم فرهنگی ناظر به چگونگی شکل گیری تنوع اجتماعی انسان ها در آداب و گونه های مختلف حیات اجتماعی است. گاهی نیز در تعریف پلورالیسم فرهنگی گفته می شود:

  • زندگی در جامعه ای که از گروه های نژادی مختلف تشکیل شده و این گروه ها دارای زندگی سیاسی و دینی مختلف باشند. این تعریف یک پدیدار اجتماعی است.
  • پذیرش این اصل که گروه های مختلف یاد شده می توانند در یک جامعه به صورت صلح آمیز زندگی کنند. این تعریف متضمن یک ایده و مکتب فکری است ( واتسن، همان: ۱۱).

[۱] Cultural Diversity

برای دانلود متن کامل اینجا کلیک کنید



لینک بالا اشتباه است

برای دانلود متن کامل اینجا کلیک کنید

       
:: بازدید از این مطلب : 407
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 9 مرداد 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : admin

ابعاد تنوع فرهنگی

از آنجایی که برداشتهای متفاوت از مفاهیم اصلی موضوع تحقیق نتایج متفاوتی را نیز به دنبال می آورد، لذا در این قسمت به تعریف  ارکان تنوع فرهنگی می پردازیم.

۲-۴-۱ زبان[۱]

بشر، چنانچه از زمان ارسطو گفته اند، حیوان اجتماعی است و همیشه هم اجتماعی بوده است. هرچه در تاریخ به قهقرا برویم، هرگز به زمانی نخواهیم رسید که بشر را در حالی ببینیم که به وضع انفرادی زیست می کند. بشر همیشه به حال اجتماعی می زیسته و همیشه دارای زبان بوده است ( نجفی، ۱۳۵۴: ۴۰۶). زبان، تفکر  به عبارت عام تر شناخت و فرهنگ، واژه ها یا مفاهیمی هستند که زبان شناسان، روان شناسان و جامعه شناسان تاکنون نتوانست هاند تعریفی جامع و مانع از آ نها ارائه کنند به گونه ای که دانشمندان و پژوهشگران این رشته ها در مورد آ نها اتفاق نظر داشته باشند (زاهدی، ۱۳۸۸: ۱۸). از آنجا یی که زبان نه تنها اصلی ترین ابزار برقرار ی ارتباط میان انسان ها بلکه همچنین بخش مهمی از فرهنگ مردم محسوب می شود، بنابراین ارتباط زبان با فرهنگ و تأثیر متقابل آن دو از اهمیت بالایی برخوردار بوده و توجه زیادی را به خود معطوف داشته است ( بابازاده، ۱۳۸۸: ۱۹). بر همگان روشن است که زبان وسیله ی ارتباطی میان جامعه ی بشری است و بدون وجود این وسیله انسانها در ارتباطات خود با مشکل جدی روبه رو می شوند. در تمام جوامع، خالص ترین فرایند برقراری ارتباط انسانی، زبان است ( Sepir, 1993: 211). ما ضمن درک طبیعت اجتماعی زبان ، با این عقیده موافقیم که اصلی ترین عملکرد زبان ، نقش ابزار ی آن در برقرار ی ارتباط بین افراد است. علاوه بر آن، زبان ابزاری برای درک جهان است، بدین معنی که زبان نه تنها ابزار ی برای اطلاع رسانی است، بلکه قابلیت این را دارد که اطلاعاتی را در زمینۀ محیط پیرامون فرد منعکس، ثبت و حفظ نماید (Vereshgin, 1990: 10).

در زندگی انسان هیچ رفتار ارتباطی به اندازه ارتباطات کلامی وسعت و تاثیر ندارد و هیچ پدیدۀ ارتباطی اینقدر با زندگی انسان عجین نیست ( میلر، ۱۳۶۸: ۳۹). اختلاف بین ارتباطات کلامی و غیرکلامی به سادگی مقایسه اعمال و صحبت نیست . مثلاً صحبت کردن نیز آمیخته با عناصر غیر کلامی چون تن صدا، سکوتهای بین جمله ها و غیره است ( محسنیان راد، ۱۳۶۹: ۲۴۷). اساس ارتباطات کلامی بر زبان گذاشته شده است و زبان عامل ارتباط مستقیم و رودر ر و بین دو یا چند نفر می باشد، زبان نقش دو جانبه به عهده دارد از یک طرف منشأ ارتباط است و اندیشه پیام دهنده را به گیرنده بیان می کند و از طرف دیگر مخاطب طرف گفت و گو است و به او پاسخ می دهد( معتمدنژاد، ۱۳۷۱: ۷۱). هر زبان بخصوص برای کسی که با آن تکلم می کند راه دیدن جهان ، احساس کردن در این جهان را تعیین می کند . تأثیر زبان بر توسعه و پیشرفت تأثیری اساسی است اگر چه رایانه ها به مراتب از زبان دقیقتر هستند، اما زبان انعطافی دارد که آنها نمی توانند داشته باشند. بنابراین زبان است که برای نظامهای پیچیده فرهنگی ما مبنا ایجاد می کند (آذرنگ، ۱۳۷۸: ۷).

اهمیت رابطه ی میان زبان و فرهنگ به یکی از مهمترین مقولات مورد بحث در مطالعات فرهنگی بدل شده است. دو دلیل اصلی و مرتبط بر این امر مترتب است: اول آنکه زبان واسطه ممتازی است که معانی فرهنگی را شکل می دهد و از طریق آن ارتباط می یابند.دوم اینکه زبان هم ابزار و هم واسطه ای است که به دانش ما از خویشتن و جهان اجتماعی شکل می دهد (بارکر، ۱۳۹۱:۱۶۵).

زبان شناسان تخمین می زنند که در حال حاضر حدود ۶۸۰۰ زبان زنده در جهان وجود داشته باشد که ۹۰ درصد آنها دارای کمتر از صدهزار نفر گویشور هستند و ۳۵۷ مورد از این زبان ها کمتر از ۵۰ نفر سخنگو دارند و حتی تعدادی از این زبان ها (حدود۴۶ زبان) تنها یک گویشور دارند و در نتیجه به شدت در معرض خطر انقراض هستند ( بشیر نژاد، ۱۳۸۲: ۶۸).

زبان شناسان، عوامل متعددی را در بقا یا زوال یک زبان موثر می دانند که عمده ترین آنها مهاجرت، شهرنشینی، صنعتی شدن، محدودیت های اعمال شده از سوی دولت ها، زبان آموزش و علم آموزی در نظام آموزشی کشور، اعتبار اجتماعی زبان ها و تعدادگویشوران یک زبان هستند. از این جهت آنچه در بالا بیان شد میزان اهمیت و ضرورت حفظ زبان را کاملا گویا مشخص می کند (Fasold, 1987: 217).

به کار بردن زبان و لهجه های قومی و محلی، یکی از متداو ل ترین خواست های اقلیت هاست و در اغلب کشور های دنیا  اعم از پیشرفته و غیرپیشرفته  چنین درخواست هایی وجود دارد (خوبری پاک، ۱۳۸۰: ۷۹).گروهی که به زبانی غیر از زبان اکثریت مردم یک کشور سخن م ی گویند، اقلیت زبانی نامیده می شوند. وحدت زبان در یک کشور، تحت تسلط گرفتن فضای ارتباطی به وسیله یک زبان و به زیان دیگر زبان هاست که سلطه آن با استفاده از نفوذ و اشباع فرهنگی به وجود خواهد آمد . دولت نیز این زبان را وسیله ای برای ارتباط یا عامل وحدت گرو ه های گوناگون می داند و نه عامل شناسایی هویت فردی وگروهی(صالحی امیری، ۱۳۸۸: ۱۵۶).

در اصل ۱۵ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ، ضمن به رسمیت شناختن تنوع فرهنگی در کشور بر امکان استفاده از زبان های محلی و قومی در مطبوعات و رسانه های گروهی و تد ریس ادبیات خرده فرهنگ ها در مدارس، در کنار زبان فارسی، تأکید و تصریح شده است:

“زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران فارسی است . اسناد ، مکاتبات و متون رسمی و کتب درسی باید با این زبان و خط باشد، ولی استفاده از زبان های محلی و قومی در مطبوعات و رسانه های گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس، در کنار زبان فارسی، آزاد است.”

به نظر « نوام چامسکی» زبان شناس و منتقد آمریکایی، با توجه به ،ساختار جوامع امروزی که عمدتاً چند زبانی اند، زندگی زبان ها در کنار یکدیگر به نوعی به غنای فرهنگی جامعه یاری می رساند و در تولید فرهنگ و ادبیات و پر بار شدن محیط هنری ، علمی و فرهنگی جامعه نقش بازی می کند.( همان:۱۵۷). مؤسسات، تشکیلات غیردولتى و امضاکنندگان «بیانیه جهانى حقوق زبانی» در بارسلونا گردهم آمده و با هدف اینکه مباحث اساسى زیرین لحاظ شود، از ۶ تا ۹ ژوئن سال ۱۹۹۶ تشکیل جلسه دادند و در نهایت اعلامیه جهانى حقوق زبانی به تصویب رسید.

الف) از دیدگاه سیاسى ، هدف ، طراحى روشى براى سازماندهى تکثر و تنوع زبانى به گونه اى است که به مشارکت مؤثر جمعیت هاى زبانىدر این مدل توسعه جدید اجازه دهد.

ب) از دیدگاه فرهنگى ، هدف ، تأمین و ایجاد محیط ارتباطات جهان ی سازگار با مشارکت برابر همه خل ق ها، جمعیت هاى زبانى و افراد درروند توسعه است.

ج) از دیدگاه اقتصادى ، هدف ، تشویق پایدار توسعه بر پایه مشارکت همه و بر اساس احت رام به تعادل محیط زیست جوامع و برقراری روابطبرابر بین همه زبان ها و فرهنگ ها است (اعلامیه جهانی حقوق زبانی، بارسلونا، ۱۹۹۶).

بنا بر قابلیت های زبان می توان اینگونه برداشت کرد که زبان به عنوان یکی از مولفه های شاخص فرهنگی که قابلیت ارتباط بالای انسانی را نشان می دهد، می تواند در زمینه ی گردشگری به شدت مورد توجه باشد.

[۱] Language

برای دانلود متن کامل اینجا کلیک کنید



لینک بالا اشتباه است

برای دانلود متن کامل اینجا کلیک کنید

       
:: بازدید از این مطلب : 434
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : شنبه 9 مرداد 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : admin

۱ مقدمه:

تئوری‌های عرفی نئو کلاسیکی بر پایه انباشتگی دو عامل بنا شده‌اند: سرمایه و نیروی کار. اقتصاد دانان باور دارند که هر دوی این منابع، بازده نزولی دارند و سرانجام هر افزایش اضافی از نیروی کار و یا سرمایه از قانون بازده نزولی پیروی خواهد کرد. ایده ایستایی رشد در برخی نقاط که توسط دیدگاه کلاسیک پیشنهاد شده بود توسط تئوری نئوکلاسیکی و با این نظریه که تکنولوژی وضعیت مناسبتری را از نقطه ایستا تبیین می‌کند به بن بست رسید و حال این ایده با عبارت دانش به چالش کشیده شده است. اما اقتصاد دانان یک دوره‌ی سختی برای تطبیق دانش در داخل مدل‌های خودشان دارند، چرا که بر خلاف سرمایه و نیروی کار که بازده نزولی را نشان می‏دهند، دانش بازده صعودی را نشان می‏دهد (Arntzen et al, 2009) دلیل بحرانی دیگر بر رشد دانایی محور، تغییرات است. تغییرات همیشگی و پیوسته با جلوه‌ای از حرکت شتابان دگردیسی‌ها در بازار، فناوری، بنگاه‌ها و دیگر بخش‌های اقتصادی. این امر موجب می‌شود تا بنگاهها و افراد در جستجوی سودهای بالاتر بجای سودهای معمول فکر نوآوری، جستجوی راه‌ها، عملیات و فناوری‌های جدید باشند. در نگرش اقتصاد جدید، تغییر اقتصادی، نتیجه حرکت آرام از یک حالت تعادلی به حالت دیگر نیست بلکه آن از دنبال کردن سودهای شبه انحصاری نتیجه می‌گردد که متعلق به نوآوران است. ایده‌های جدید بکرار توسط بنگاه‌ها ایجاد می‌شود و تغییرات اقتصادی بوسیله موفقیت فناوریها و راهکارهایی که روش‌های قبلی را منسوخ می‌کنند، بوجود می‌آید  Hung , 2005)). خلاقیت هسته اصلی فرآیند نوآوری است و بهره‌وری واحدهای تحقیق و توسعه نیز از خلاقیت نشأت می‌گیرد. در فرآیند ملی نوآوری نیز دانش خلق می‏شود و وظیفه مدیریت دانایی نیز عبارت از فرآیند اداره دقیق دانش برای رفع نیازهای موجود‌، شناخت و بهره برداری از دانش موجود کسب شده و ایجاد فرصتهای جدید و توان ظرفیت بکارگیری دانش می‏‏‏باشد. وظایف واحدهای تحقیق و توسعه نیز توسعه مرزهای دانش با تحقیقات پایه‌ای و یا تحقیقات توسعه‌ای و کاربردی برای بهبود مستمر فرآیند تولیدی است. بنگاههای صنعتی موفق در اقتصاد جدید آنهایی هستند که بطور مستمر به تولید دانش بپردازند و آن را در سراسر سازمان توزیع کنند و سریعاً تبدیل به تکنولوژی و محصول کنند (Dalkir et al, 2007) .

۲-۲ مدیریت دانش

۲ ۲ ۱ تاریخچه مدیریت دانش

تعداد زیادی از تئوریسین‌های مدیریت دانش تکامل بحث مدیریت دانش را به عهده داشتند و توزیع نموده‌اند که در میان آنان برجستگانی همچون پیتر دراکه، پاول استرلوس و پیتر سنگه از آمریکا را می‌توان نام برد. دراکه و استرلوس من بیشتر در زمینه اهمیت ارتقا اطلاعات و دانش ساده به عنوان منابع سازمانی، و آقای سنگه با تمرکز بر روی سازمان‌های یاد گیرنده ابعاد فرهنگی مدیریت دانش را بوجود آورده‌اند.

تعداد دیگری از دانشمندان وابسته به نشریه تجارت هاروارد[۱] حقایق دیگری از مدیریت دانش را آشکار می‌کند. در حقیقت دانشمند معروف آقای لئونارد بارتون توانست موردکاری قابل توجهی را از شرکت استیل چاپارل ارائه دهد، شرکتی که راهبردهای موثری را در زمینه مدیریت دانش تا اواسط دهه ۱۹۷۰ مورد بررسی و تحقیقات مقاله شده و مستندات خود را با عناوین بهار زیبا از دانش و ساختن منابع نوآوری در مجله ذکر شده به چاپ رسانید.

در اواسط سال ۱۹۸۰ اهمیت دانش به عنوان دارایی رقابت در بین سازمانها مشهور گردید. و این در حالی بود که علم اقتصاد کلاسیک هنوز در رابطه با روشها و متدهای مدیریت آن دارای نقصان بود و هنوز برای برخی از سازمان‌ها، این غفلت وجود دارد.

فناوری کامپیوتر باعث شده اطلاعات با سنگینی و فراوانی آغاز به کار کند که این امر تنوع قابل توجهی در محدوده کامپیوتر ایجاد می‌کند و بدین ترتیب این فناوری خود قسمتی از راه حل مورد نظر برای شکل‌گیری مدیریت دانش گردید. سیستم مدیریت دانش به عنوان یک وسیله پیش منظور که توسط راب اکسین و دان مک کداکن مطرح گردید.

نهایتا مثال برجسته طراحی وب در طول یک دهه به مسیر شکل‌گیری مدیریت دانش کمک نمود. در سال ۱۹۸۰ توسعه سیستم‌های مدیریت دانش بوجود آمدند که با استفاده کارهای انجام شده در زمینه هوش مصنوعی و سیستم‌های هوشمند باعث شدند تا مفاهیم تازه‌ای به عنوان دانش اکتسابی[۲]، مهندسی دانش[۳]، سیستم‌های بر پایه دانش[۴] و هستی شناسی بر پایه کامپیوتر به جهان عرضه شود.

در سال ۱۹۹۱ و برای اولین بار مطالبی درباره مدیریت دانش در مراکز انتشاراتی مشهور به چاپ رسید. شاید بتوان گفت که وسیع‌ترین کار تحقیقاتی در زمینه مدیریت دانش تا امروز در سال ۱۹۹۵ توسط آقایان کوجیه و نافوکا، هیروتاکاتاکی شی در سازمان خلق دانش بنام “چگونه شرکت‌های ژاپنی نوآوری و پویایی را به وجود می‌آورند؟” صورت پذیرفته است (عطافر، ۱۳۸۵).

دانش نخستین منبع راهبردی برای شرکت‌ها در قرن ۲۱ است. پژوهشگران و متخصصان تلاش می‌کنند دریابند، چگونه منابع دانش به صورت موثری گردآوری و مدیریت شود تا بتوان به عنوان مزیتی رقابتی از آن استفاده کرد. بنابراین قبل از اقدام به مبادرت بر اجرای طرح‌های مدیریت دانش، سازمان‌ها نیازمند ارزیابی زیر سیستم‌های سازمانی و منابع موجود خود هستند تا مهمترین و بهترین راهبرد مدیریت دانش را برای خود شناسایی کنند.

مدیریت دانش امر جدیدی نیست، تمدن‌های بشری از نسلی به نسل دیگر اقدام به نگهداری و انتقال دانش، برای درک گذشته و پیش بینی آینده، می‌نمودند. در محیط‌های تجاری پیچیده و پویای امروزی تشنگی برای دانش، روز به روز دامنه و عمق گسترده‌تری می یابد. دانشی که به شدت در حال تغییر و در بیرون از سازمان‌ها در حال انتشار است. فناوری اطلاعات و اینترنت نیز چالش‌های جدیدی را در خلق، نگهداری و مدیریت دانش به وجود آورده است.

در دهه‌های ۸۰ و ۹۰ فلسفه ها، رویکردها و روش‌شناسی‌های بهبود تجارت به طور مداوم توسعه یافت. این توسعه و پیشرفت ناشی از ترکیب فعالیت‌های تجاری و نظریه های علمی در دهه‌های اخیر است. مباحثی از قبیل یادگیری سازمانی، سازمان‌های یاد گیرنده، مدیریت کیفیت جامع، مهندسی مجدد، فرآیند تجارت و … مثالهایی از این رویکردهای جدید می‌باشد. بررسی نوشته‌ها نشان می‌دهد که مباحث مربوط به اقتصاد، سرمایه فکری، رویکردهای مهندسی (نظامهای تولید صنعتی انعطاف پذیر)، رسانه‌های دانش، رایانه، مطالعات سازمانی (مردم شناسی و جامعه شناسی) معرفت شناسی (شامل یادگیری، شناخت موقعیتی و روانشناسی شناختی)، جنبه‌های مربوط به هوش مصنوعی، مباحث مربوط به منابع انسانی و….در این حوزه مطرح شده است (عباسی ، ۱۳۸۶).

برای بسیاری مدیریت دانش تنها به عنوان کلمه‌ای که دنیا را تکان داده است و به عنوان مفهومی زود گذر که به زودی از بین خواهد رفت شناخته شده است. با این حال، ارزش واقعی مدیریت دانش وقتی شروع شد و به سراسر بخش صنعت توسعه یافت مردم به توان آن آگاه شدند و برخی از بدبینی اولیه پایان یافت. با وجود این، هنوز هم به یک اجماع در مورد KM1 به معنی خاص وجود ندارد. این را باید به عنوان شواهدی از غنای مفهوم و نه یک مشکل دید، آن را به عنوان تقویت پتانسیل و به عنوان یک عامل حمل و نقلی در داخل و در سراسر سازمان‌های کسب و کار دانست (Fateh, A et al,2009).

[۱] Harvard business Review

[۲] knowledge acquisition

[۳] knowledge engineering

[۴] Base system knowledge

۱ Knowledge Managmanet

برای دانلود متن کامل اینجا کلیک کنید



لینک بالا اشتباه است

برای دانلود متن کامل اینجا کلیک کنید

       
:: بازدید از این مطلب : 383
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : شنبه 9 مرداد 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : admin

انواع دانش

چهار نوع دانش مشخص شده است:

  1. دانش نیروی انسانی: دانش که در مغز اعضای سازمان وجود دارد.
  2. دانش مکانیزه: دانشی که حامل وظایف ویژه یکپارچه در سخت افزار ماشین است.
  3. دانش مستند : که به شکل بایگانی، کتاب، سند، دفتر کل، دستورات و نمودارها، و… ذخیره می‌شود.
  4. دانش خودکار (اتوماتیک): که به طور الکترونیکی ذخیره شده و به وسیله برنامه‌های رایانه‌ای که وظایف خاص را پشتیبانی می‌کند قابل دسترسی است.

 

از سوی دیگر دانش را به دو نوع ضمنی و صریح تصور می‌کنند. دانش ضمنی معمولا در قلمرو دانش شخصی، شناختی و تجربی قرار می‌گیرد. در حالیکه دانش صریح بیشتر به دانشی اطلاق می‌گردد که جنبه عینی‌تر، عقلانی‌تر و فنی‌تر دارد (داده‌ها، خط مشی‌ها، روش‌ها، نرم افزارها، اسناد و …).

دانش صریح به طور معمول هم به خوبی قابل ثبت و هم قابل دسترسی است. پولانی در تمایز گذاری میان دو نوع دانش می‌گوید که بیان کردن دانش ضمنی با واژه‌ها دشوار است. فن آوری اطلاعات به طور سنتی روی استفاده از دانش صریح متمرکز شده است. با این حال سازمان‌ها اکنون دریافته‌اند که برای انجام موثر کارهایشان نیازمند یکپارچه کردن هر دو نوع دانش هستند. از این رو در حال ایجاد روش‌های حاضر به منظور تبدیل دانش ضمنی به دانش صریح هستند که می‌تواند تدوین شود و بنابراین دیگران می‌توانند آن را ثبت و ذخیره نمایند و اینست هدف مدیریت دانش، تبدیل دانش ضمنی به دانش صریح و انتشار موثر آن، این مفهوم قدرتمند به ایجاد روشها، ابزارها و کاربردهای مدیریت دانش کمک کرده است (امانتی:۱۳۸۱).

داونپورت: دانش را  مخلوطی از قاب تجربه، ارزشها، اطلاعات متنی و بینش متخصصان می‌داند که یک چارچوب برای ارزیابی و ترکیب تجربیات و اطلاعات جدید است.

دانش سرچشمه است و در ذهن افراد به کار می‌رود، در حالی که در سازمان می‌توان آن را در روال‌ها، پروسه‌ها، شیوه‌ها و هنجارها تعبیه شده است. سازمان‌ها را به طور فعال قادر می‌سازد عملکرد، حل مسئله، تصمیم‌گیری، یادگیری و آموزش با یکپارچه سازی ایده‌ها، تجربه، بینش و شهود، و مهارت، به ایجاد ارزش برای کارکنان، سازمان، مشتریان خود، و سهامداران مورد بررسی قرار دهد.

دانش را می‌توان به دو نوع عیان و نهان تقسیم کرد. خبرگان، موضوع خاص و همچنین مهارت‌های شناختی که شامل الگوهای اندیشه و مفاهیم، اعتقادات، موسسه و مدل‌های ذهنی، نگهداری دانش ضمنی است.  دانش صریح منطقی است و شامل رویکردهای نظری، حل مشکل، راهنما، و پایگاه داده‌ها می‌باشد. مدیریت دانش نیز به عنوان یک اصل نظام‌مند، هدف گرا و استفاده از اقدامات لازم برای هدایت و کنترل دارایی‌های ملموس و غیرملموس دانش سازمان، با هدف استفاده از دانش موجود در داخل و خارج، سازمان‌ها را به ایجاد دانش جدید، و تولید ارزش، نوآوری و بهبود آن قادر می‌سازد (Jafari et al, 2007) .

۲ ۲ – ۳ تعاریف

قبل از پرداختن به مفهوم مدیریت دانش ضرورت دارد که تعریفی از واژه «دانش» ارائه شود. طبق تعریف داون پورت و پراساک (۱۹۹۸): «دانش به معنای جریان پیچیده‌ای از تجربیات ساخت یافته، ارزشها، اطلاعات زمینه‌ای و بینش کارشناسی است که چارچوبی را برای ارزش‌یابی و تلفیق تجارب و اطلاعات جدید فراهم می‌کند که از تفکر افراد نشات می‌گیرد». در سازمانها‌، دانش را نه تنها در اسناد و منابع بلکه در کارهای روزمره سازمانی، فرایندها، عملکرد و هنجارهای سازمان می‌توان یافت. فرایند مدیریت دانش از ۴ بخش اصلی تشکیل شده است. در مرحله اول باید دانش موجود در سطح سازمان و منابع آن (اعم از دانش صریح و ضمنی نزد افراد، بانکهای اطلاعاتی، مستندات و….) مورد شناسایی واقع شده و سپس اخذ و کسب و به صورت مناسبی ذخیره شود. برای اینکه دانش با ارزش شده و به هم افزایی و زایش مجدد دانش منجر شود، باید دانش موجود نزد افراد به اشتراک گذاشته شده و تسهیم شود. پس از طی این مراحل اکنون باید از دانش کسب شده در جهت اهداف عالیه سازمان استفاده کرد، زیرا در غیر این صورت تمامی تلاشهای انجام گرفته، بی‌سرانجام خواهد ماند. خلق دانش شامل ورود اطلاعات جدید به سیستم و حاصل به اشتراک گذاری و تسهیم دانش نزد افراد است. قبل از اینکه بتوان دانش را کنترل و مدیریت کرد، باید آن را ایجاد و در یک سازمان به کار برد. فرایند خلق دانش مستلزم تعامل، مشارکت و درگیری افراد با تکنولوژی اطلاعات است (ادب، ۱۳۸۶).

در مجموع تعریف واحدی از مدیریت دانش بین صاحبنظران وجود ندارد. در زیر به یکی از این تعاریف اشاره می‌شود:

بیان مفهوم هر موضوعی در روشن شدن دامنه و عمق آن موضوع می‌تواند مفید و موثر باشد. در برخی از موارد بیان مفهوم بسیار دشوار است. به ویژه در مباحث مربوط به حوزه مدیریت، به دلیل ماهیت و طبیعت رشته بیان برخی مفاهیم از پیچیدگی خاصی برخوردار است. بر این اساس تعاریف زیادی از مدیریت دانش مطرح شده از جمله: “مدیریت دانش خلق، تفسیر، اشاعه و استفاده، حفاظت و نگهداری و پالایش دانش را در بر می‌گیرد”. پیچیدگی این بحث ارتباط دانش با اطلاعات و فناوری اطلاعات نیست بلکه قرابت این مفهوم با مباحثی نظیر روانشناسی و تجارت دانش است (Demarest, M,2007) . مدیریت دانش فعالیتی است که تاکتیک‌ها و راهبردهای آن برای مدیریت سرمایه‌های انسان محور در نظر گرفته می‌شود. با نگاهی اجمالی به تعاریف مدیریت دانش می‌توان دریافت که مدیریت دانش با تئوری و عمل رابطه دارد (Demarest, M,2007) در اینجا این پرسش مطرح می‌گردد که علی رغم تعاریف متعدد، در واقع مدیریت دانش به چه مفهومی اشاره دارد؟ از طریق بررسی تعاریف گوناگون مدیریت دانش، می‌توان آن را به عنوان “فرایند خلق، انتشار و بکارگیری دانش بمنظور دستیابی به اهداف سازمانی” تعریف نمود. در تعریفی دیگر، مدیریت دانش عبارتست از” فلسفه‌ای که شامل مجموعه‌ای از اصول، فرایندها، ساختارهای سازمانی و فن آوریهای بکار گرفته شده که افراد را بمنظور تسهیم و بکارگیری دانش شان جهت مواجهه با اهداف آنها یاری می‌رساند ” بیان می‌گردد (Gottschalk, 2006).

با کویتز مدیریت دانش را چنین تعریف می‌نماید: “فرایندی که از آن طریق سازمان به ایجاد سرمایه حاصل از فکر و اندیشه اعضاء و دارایی مبتنی بر دانش می‌پردازد”. کلوپولوس و فراپائولو بیان می‌دارند که مدیریت دانش بر بکارگیری مجدد اعمال و تجارب گذشته از طریق تمرکز بر برنامه ریزی‌هایی بمنظور تغییر چشم‌اندازها تاکید می‌نماید.

مدیریت دانش دارای تعاریف متعددی بوده و به دلیل مفهوم چند بُعدی آن تعریف آن مشکل است       .(Lee & Choi, 2003) می‌توان گفت با توجه به نوع نگاه صاحب نظران این تعاریف از یکدیگر متمایز می‌گردند. بعضی از این تعاریف بر فرایندهای مدیریت دانش متمرکز هستند و برخی بر اهداف آن توجه دارند.

باک ( ۲۰۰۱ ): برنامه مدیریتی که مجموعه‌ای از فرآیندهای دانشی نظیر کسب، خلق و تسهیم دانش را در سازمان مدیریت می‌کند.

اسکریم ( ۲۰۰۳ ): مدیریت دانش عبارت است از مدیریت سیستماتیک و آشکار دانش که با فرایندهای خلق، جمع آوری، سازماندهی، اشاعه و کاربرد دانش پیوند دارد.

گاندری و همکاران (۲۰۱۰): مدیریت دانش، یک فرایند یکپارچه و سیستماتیک در سطح سازمان است که شامل فعالیت اکتساب، خلق، ذخیره، توزیع و بکارگیری دانش به وسیله افراد و گروهها برای رسیدن به اهداف سازمانی می‌باشد.

دانش شامل حقایق و باورها، مفاهیم و اندیشه‌ها، قضاوت‌ها و انتظارات، متدلوژی(روانشناسی) یا علم اصول و نحوه‌ی انجام فنون است (افرازه: ۱۳۸۴) .

مالهوترا تعریف خود از مدیریت دانش را این گونه ارائه می‌دهد :مدیریت دانش فرایندی است که به واسطه‌ی آن، سازمان‌ها در زمینه یادگیری (درونی کردن دانش)، کدگذاری دانش (بیرونی کردن دانش) و توزیع و انتقال دانش مهارتهایی را کسب می‌کنند Malhotra, Y2001)).

استیو هالس مدیریت دانش را فرایندی می‌داند که سازمان‌ها به واسطه‌ی آن توانایی تبدیل داده به اطلاعات و اطلاعات به دانش را پیدا کرده و همچنین قادر خواهند بود دانش کسب شده را به گونه‌ای مؤثر در تصمیم‌های خود به کار گیرند Hales, S. 2001)) .

کارل ویگ معتقد است که مدیریت دانش یعنی ایجاد فرایندهای لازم برای شناسایی و جذب داده، اطلاعات و دانش‌های مورد نیاز سازمان از محیط درونی و بیرونی و انتقال آنها به تصمیم‌ها و اقدامات سازمان و افراد Wiig, K. 2000)).

برای دانلود متن کامل اینجا کلیک کنید



لینک بالا اشتباه است

برای دانلود متن کامل اینجا کلیک کنید

       
:: بازدید از این مطلب : 507
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : شنبه 9 مرداد 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : admin

۱-۴-ضرورت انجام پژوهش:

 

لزوم انجام پژوهش‌هایی از قبیل پژوهش حاضر در کشور ما حداقل از چند جنبه قابل توجیه است. نخست: افزایش نگران‌کننده‌ی آمارهای مربوط به کمرویی در سال‌های اخیر به ویژه در میان جمعیت‌های نوجوان و جوان جامعه.

دوم: اینکه احساس بهزیستی روانشناختی و به دنبال آن احساس نشاط، کارآمدی، خلاقیت، فناوری، تولید، خودکفایی، همه و همه در گرو سلامت جسمانی و روانی نیروهای انسانی جوامع است، از این رو است که امروزه مسئله بهداشت روان از اولویت های برنامه ریزان و تصمیم گیرندگان جوامع است.

سوم: این که کمرویی یک هیجان پنهان و نادیده گرفته شده است که در زندگی بسیاری از افراد آشفتگی و هرج و مرج را بروز داده است. بررسی های انجام شده نشان می دهد که بیش از ۵۰ درصد مردم در زندگی شان شکل های مختلف کمرویی را در درجات متفاوت تجربه می کنند.

هرچند یک کودک کمرو ممکن است به ظاهر هیچ گونه ناراحتی برای معلمان و والدین ایجاد نکند، ولی به سبب رنج ناشی از احساس ناامنی و بی کفایتی از ناشادترین کودکان خواهد بود که پیوسته به دنیای درون خود پناه می برد. بنابراین با توجه به پیامد های جبران ناپذیر کمرویی در زمینه های مختلف رشدی، و از آن رو که می تواند به عنوان یک عامل بازدارنده در رشد و گسترش ظرفیت ها، استعدادها و توانمندی های افراد تأثیرگذار باشد، بایدآن را به عنوان یک مسأله میان فردی ناسالم در رفتار کودکان و بزرگسالان مورد توجه قرار داد.

هرکس دودل بودن یا خجالتی بودن را در موقعیت های جدید اجتماعی احساس کرده است. با وجود این، گاهی اوقات کمرویی ممکن است از طریق تداخل در حداکثر رشد اجتماعی کودکان و نوجوانان، یادگیری شان را نیز محدود کند. کمرویی اگر به عنوان یکی از خصایص رشدی شکل بگیرد، چنین کودکان و نوجوانانی احتمالا آسیب پذیر خواهند بود. همسالان ممکن است آنها را طرد کنند و آن ها شانس کمی برای رشد مهارت های اجتماعی خود داشته باشند. در کودکانی که کمرویی به طور مفرط به سنین نوجوانی و بزرگسالی گسترش می یابد،آن ها خودشان را منزوی تر توصیف می کنند و دوستان کمی دارند و روابطشان با افراد جنس مخالف کمتر از همسالان آنها است.

طبق نظر متخصصان، کمرویی یکی از جدی ترین مسایل کودکان و نوجوانان می باشد که از همان دوران اولیه رشد قابل مشاهده است و می تواند به ایجاد مشکلات در زمینه های مختلف سلامت روانی از قبیل کاهش اعتماد به نفس، عزت نفس و خودپنداره پایین، احساس کم ارزشی، احساس گناه، اضطراب، مشکلات ارتباطی، افسردگی، ضعف مهارت های اجتماعی، مسایل تحصیلی، حالت عصبی، مسایل روان پزشکی و…منجر گردد.

 

متن کامل پایان نامه



لینک بالا اشتباه است

برای دانلود متن کامل اینجا کلیک کنید

       
:: بازدید از این مطلب : 547
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : جمعه 8 مرداد 1395 | نظرات ()